Sunday, July 19, 2009

واقعيت تاريخي اسلام سخنان آقاي يزدي است


آنها كه اسلام واقعي و تاريخي را ميشناسند به درستي ميدانند كه گفتار آقاي يزدي به واقعيت بسيار نزديك است و دوري آن نيز به دليل اين است كه تازا ايشان كمي هم ملايم و امروزي صحبت كرده اند و مقبوليتي را هم براي مردم قائل شده اند . در واقع نظريات آقاي مصباح است كه تطابق زيادي با اسلام حقيقي اجرا شده توسط پيامبر دارد

در صورت تمايل كتاب خلاصه تاريخ اديان بزرگ را مطالعه فرماييد

متن سخنان آيت الله يزدي از يكي از سايتهاي اينترنتي
آيت‌الله يزدي با انتقاد از اظهارات روز گذشته هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه، تصريح كرد كه در حكومت اسلامي مشروعيت و مقبوليت با يكديگر متفاوت است و همراهي مردم، براي حكومت مشروعيت ايجاد نمي‌كند. به گزارش ايسنا، اين عضو فقهاي شوراي نگهبان در جمع خبرنگاران درباره خطبه‌هاي روز گذشته نماز جمعه‌ي تهران اظهار كرد: آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه‌ي اول و دوم خود زيربناي ديگري را مطرح كرده است كه مي‌خواهم بگويم حتما ايشان اشتباه كرده و اشتباه مي‌كنند. به آنچه مورد اتفاق فقهاي اسلامي و شيعه‌ي اثني عشري است توجه نشده است و آن مساله‌ي حق حاكميت در نظام جمهوري اسلامي ايران است كه ناشي از مردم و خداوند متعال است. رييس دبيرخانه‌ي مجلس خبرگان رهبري با بيان اين‌كه مشروعيت با مقبوليت تفاوت دارد، تاكيد كرد: مشروعيت حاكميت در اسلام از طرف خداوند است و مقبوليت حاكميت با همراهي مردم است. وي توضيح داد: درست است كه بدون همراهي مردم هيچ حاكم اسلامي نمي‌تواند كاري انجام دهد اما همراهي مردم، مشروعيت حكومت را ايجاد نمي‌كند حتي در مورد پيامبر اسلام (ص) هم اين‌گونه بود. اين عضو فقهاي شوراي نگهبان در ادامه به بخش ديگري از سخنان رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در خطبه‌هاي روز گذشته نماز جمعه تهران اشاره كرد و گفت: تاريخي كه ايشان ذكر كردند و البته بخشي از آن را اشاره كرده و بخشي را اشاره نكرده‌اند در واقع اين است كه پيامبر خدا به غير از مقام پيامبري، رهبر و امام هستند. به حكم آيات شريفه‌ي معين كه از جمله در هشت آيه‌ي قرآن از كلمه‌ي اطيعوا الله و اطيعوا الرسول نام برده شده است تماما مويد اين مطلب است كه براي پيامبر اكرم (ص) در كنار وظايف پيامبري، كارهاي نظارتي و كارهايي كه توسط حاكم جامعه انجام مي‌شود در نظر گرفته شده بود. يزدي ادامه داد: اما آيات ديگري هست كه ولايت رسول را قرار داده است. در طول جنگ مصادره‌ي اموال و خراب كردن مسجد منافقين تماما دستورات حكومتي بوده است. وي خاطرنشان كرد: پيامبر همه‌جا رافت و مهرباني و رحمت نمي‌كرده است. در جايي كه لازم بوده جنگ كرده و دستور تخريب مسجد ضرار را داده است و اين امر لازم بوده است. رييس شوراي عالي جامعه مدرسين حوزه علميه قم ادامه داد: اصل مهمي كه زيربناي حكومت اسلامي است، مورد توجه آقاي هاشمي قرار نگرفت اين‌كه اگر مردم باشند حكومت هست و اگر نباشند نيست، اين غلط است. شك نداريم كه علي‌(ع) خليفه‌ي پيامبر (ص) است اما زماني كه پيامبر (ص) رحلت نمودند مردم با ايشان همراهي نكردند. آيا اين مساله به اين معنا بود كه حضرت علي (ع) خليفه نبود، اين گونه نيست. حضرت علي(ع) كنار نرفتند و در حد توان حتي مردم را ارشاد و راهنمايي كردند. يعني اميرالمومنين در 25 سال خليفه‌ي مسلمين بودند به عبارت ديگر ايشان مشروعيت را داشتند اما مقبوليت نبود. بعد از مرگ عثمان مي‌بينيم كه مردم همراهي كردند و علي (ع) خليفه شد. آيت‌الله يزدي تاكيد كرد: اين مساله كه مشروعيت با مقبوليت متفاوت است زيربناي اسلامي است كه از زمان پيامبر اكرم (ص)‌،‌ائمه معصومين،غيبت كبري و در زمان ما اين گونه است كه ولي فقيه با دستور الهي، ولي امر است و حضور مردم امكان عمل و استيفاي حق را مي‌رساند. وي در ادامه‌ي سخنان خود مثالي از رهبري امام راحل در زمان طاغوت ارائه كرد و گفت: هنوز طاغوت حكومت مي‌كرد كه امام دستورات حكومتي صادر مي‌كردند كه اين دستورات با اتكاء به مشروعيت از طرف خداوند و به خاطر اين‌كه ايشان نائب امام زمان (عج) بودند، صادر مي‌شد. رييس شوراي عالي جامعه مدرسين حوزه علميه قم خاطرنشان كرد:‌ آقاي هاشمي رفسنجاني به اين مساله مهم اسلامي بي‌توجهي كردند و هم خطبه‌ي اول و هم در خطبه‌ي دوم به گونه‌اي بحث كردند كه فقط حكومت مردمي است.

Wednesday, July 15, 2009

تفكر سنتي

تفكر سنتي حتي نميتواند يك زن را به عنوان نماد شهدا بپذيرد ( ندا ) . در مقابل آن سكوت ميكند و منتظر ميماند تا يك مرد را به عنوان اين سنبل بيابد (سهراب ). ايا صاحبان چنين تفكراتي ميتوانند نيازهاي جامعه كنوني ايران را رهبري كنند ؟!

Sunday, July 12, 2009

نظر برزويه طبيب پيرامون دين در كليله و دمنه

... پس همت و نهمت بر طلب علم دين مصروف گردانيدم ، و الحق راه آن را دراز و بيپايان يافتم سراسر مخاوف و مظايق ، و آنگاه نه راهبري معيين و نه شاهراهي پيدا... و اختلاف ميان ايشان در معرفت خالق و ابتدا ء خلق و انتهاي كار ، بينهايت . و هر چه ظاهر تر بود و راي هر يك بر اين مقرر كه من مصيبيم و خصم من مبطل و مخطي ، با اين فكرت در بيابان تردد و حيرت يك چندي بگشتم و در فراز و نشيب آن لختي پوييدم. البته نه راه سوي مقصد توانستم برد و نه بر سمت راه حق دليلي نشان يافتم . به ضرورت عزيمت مصمم گشت بر آنكه علما هر صنف را ببينم و از اصول و فروع معتقد ايشان استكشافي كنم و بكوشم تا بينتي صادق دلپذير بدست آيد . اين اجتهاد بجاي آوردم و شرايط بحث اندرآن بر رعايت رسانيدم و هر طايفه كه ديدم در ترجيح دين و تفضيل مذهب خويش سخني ميگفتند و گرد تقبيح ملت و نفي حجت مخالفان ميگشتند . به هيچ تاويل بر پي ايشان نتوانستم رفتن و درد خويش را درمان نيافتم و روشن شد كه بناي سخن ايشان بر هوي بود و هيچ چيز نگشاد كه ضمير اهل خرد آنرا قبول كردي . انديشيدم كه اگر از پس چندين اختلاف راي متابعت اين طايفه گيرم و قولصاحب غرض باور دارم ، همچنان نادان باشم كه آن دزد .( نقل .حكايت دزد ) . . . با خود گفتم اگر بر دين اسلاف بي ايقان و تيقن ثبات كنم ، همچون آن جادو باشم كه بر آن نابكاري مواظبت مينمايد . و بتبع سلف رستگاري طمع ميدارد . و اگر ديگر بار در طلب ايستم ،عمر وفا نميكند كه اجل نزديك است و اگر در حيرت روزگار گزارم فرصت فائت گردد و ناساخته رحلت بايد كرد ، صواب من آنست كه بر مواظبت و ملازمت اعمال خير كه زبده همه اديانست اقتصار نمايم و بر آنچه ستوده عقل و پسنديده طبع است اقبال كنم . پس از رنجانيدن جانوران و كشتن مردمان و كبر و خشم و خيانت و دزدي احتراز نمودم و زبان را از دروغ و فحش و بهتان و غيبت بسته گردانيدم و از ايذاء مردمان و دوستي دنيا و جادويي و ديگر منكرات پرهيز واجب ديدم و تمني رنج غير از دل دور انداختم و در معني بعث و قيامت و ثواب و عقاب بر سبيل افترا هيچ چيز نگفتم .و از بدان ببريدم و به نيكان پيوستم .


كليله و دمنه باب برزويه طبيب

Saturday, July 11, 2009

گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست

بيش از سي سال قبل من و هم نسلهاي من ندانسته و از روي وهم و خيال و به دنبال كساني كه روشنفكر ميخوانديمشان در خيابانها موجي را به راه انداختيم وبا فريادهاي خود چيزهايي را طلب كرديم كه تنها كوتاه زماني پس از كسبشان ماهيتشان را شناختيم و افسوس كه ديگر بسيار دير شده بود . ما شاهد جرياناتي شديم دقيقا بر خلاف آنچه در ذهنمان ميپنداشتيم و در خيابان ها برايش فرياد زده بوديم اين پديده باعث شد تا برخي چون من بهت زده و سرگردان براي تحقيق و بازنگري در چرايي آنچه روي ميداد به سوي كتابها و كتابخانه ها كشانده شويم .و در نهايت آنچه مطالعه كتب تاريخي و سياسي مذهبي و اجتماعي برايمان آشكار ساخت چيزي بود درست در نقطه مقابل همه آنچه در تصور نا آگاهانه ما ميگذشت و به خاطر آن فرياد زده بوديم . ما با فريادهاي خود خواهان تلفيق دو ضد شده بوديم . جمهوري و اسلام . حال آنكه در اولي حاكميت با مردم و قوانين برخواسته از اجماع نظر مردم و در دومي با قوانين خدا و حاكميت نماينده او در زمين است . و البته همان جمهوري ظاهري نيز اندك مدتي بعد به همان حكومت سلطنتي هميشگي تاريخ ايران باز گشت با اين تفاوت كه جايگاه نخست وزيري منصوبش با رياست جمهوري منصوب تعويض شد . ما فرياد ميزديم آزادي و برابري و تصور ميكرديم آنها اساس اسلام را تشكيل ميدهند حال آنكه اساسا لفظ اسلام خود از تسليم آمده است و ديني است كه رسما انسانها را به گروههاي مختلفي مانند مومن و كافر ، ،برده و آزاد ، مرد و زن و مجاهد و غير مجاهد و ... تقسيم كرده كه هيچگاه با هم برابر نبوده و حقوق برابري ندارند . ما بي آنكه چيزي از ماجراي بني قريظه شنيده باشيم فرياد حكومت عدل علي و حاكميت قوانين خدا و كتابش قرآن و سنت آخرين رسولش را سر داده بوديم . بي آنكه چيزي از وقايع روز فتح مكه بدانيم ، الگوي مهرباني و رفتار انساني را پيامبري ميدانستيم كه زن يهودي كه بر روي او زباله ريخت و يا شاعراني كه در شعرشان او را به انتقاد ميگرفتند را ميبخشيد و خوب به خاطر دارم كه فرياد ميزديم آيا انسانها بهتر ميتوانند قانون وضع كنند يا خدا و آيا خدا بهتر صلاح بندگانش را ميداند يا خود مردم ؟! در پاسخ به اندك معترضاني كه ميپرسيدند از كجا ميدانيد كه اين سخن ها از جانب خداوند است ميگفتيم چون قرآن گفته است و آنگاه كه ميپرسيدند از كجا ميدانيد كه قرآن كتاب خداست نيز ميگفتيم چون خدا گفته است . عجيب است كه با وجوديكه آن روزها درس و رشته رياضي علاقمندان زيادي داشت هيچيك از ما رياضي خوانها به اين مغلطه بزرگ استدلالي خود توجهي نداشتيم .كه ميگوييم " الف " درست است چون "ب" ميگويد و" ب "درست است چون "الف " !شايد اشكال بزرگ ما در آن دوران اين بود كه آنچه ما از واژه هايي چون اسلام و عدل علي و حكومت اسلامي تصور ميكرديم حاصل تحريف و مونتاژهاي آگاهانه يا نا آگاهانه افرادي چون دكتر علي شريعتي بود كه چيزي به نام اسلام به ما معرفي كرده بودند كه مطلقا واقعيت تاريخي نداشت و در عمل آنچه حكومت را به دست گرفت قراعت واقعي و تاريخي آنچه بود كه ما به توهم و فريب امثال شريعتي آن را انتخاب كرده بوديم . بدون آنكه لحظه اي به ذهنمان خطور كند كه نگاهي هم به چند كتاب تاريخي بيندازيم چرا كه ساده لوحانه و ابلهانه پذيرفته بوديم كه مگر ميشود اينهمه آدم روشنفكر مانند شريعتي و بازرگان و ... از واقعيات خبر نداشته باشند . واقعياتي كه بعدها در صفحات واقعي تاريخ ناباورانه با آنها روبرو شديم . و به درستي دريافتيم كه واقعيت حقيقي و تاريخي همان است كه انجام ميشود و آنهم هنوز نه به صورت كامل و بي تعارف . اما رسيدن به اين حقيقت تلخ مستلزم صرف سالها وقت براي مطالعه آنهم از موضعي محققانه و خالي از تعصب بود كه قرار گرفتن در چنين شرايط و موضعي خود بسيار دشوار تر از به دست آوردن و مطالعه كتب و منابع مورد نظر ميباشد . بنابراين من و گروه زيادي از هم نسلانم سي سال قبل ديوي را از شيشه آزاد ساختيم كه به شيشه كردن مجددش بهايي بسيار بسيار سنگين خواهد داشت . و آن ديو ، ديود تلفيق دين و سياست بود . بدون وارد شدن به بحث مذهبي و يا نقد هر آيين و مذهبي تنها در يك نگاه كوتاه ناچار بايد توضيح دهم كه چرا تلفيق اين دو كه هر يك در جاي خود محلي از اعراب ندارند اينچنين خطرناك ميباشد .
اگر قادر باشيد ( كه بسيار دشوار است ) كه از موضعي بي طرفانه و فقط به صورت يك محقق اديان جهان را برسي كنيد به احتمال قريب به يقين به نوشته برزويه طبيب در كليله و دمنه كه در كتب درسي نيز وجود داشت خواهيد رسيد كه وقتي مشاهده كرد صاحبان هر ديني با وجود اينكه مدعي منبع و مقصد مشتركي هستند ،همگي فقط خود را حق و ديگران را باطل ميدانند. به اين نتيجه رسيد كه اصول اخلاقي مبتني بر عقل اديان را پذيرفته و باقي را به كناري بگذارد و به جاي پيمودن راه دين براي كمك به مردم به جاده علم و دانش رفته و پزشكي را پيشه كند . شما نيز اگر تاريخ اديان جهان را مطالعه كنيد به اين نتيجه خواهيد رسيد كه اين اديان در حاليكه مدعي منشا واحدي هستند هيچيك ديگري را قبول ندارند و كتب و تاريخشان سرشار است از تناقض و موارد كاملا مغاير با علم و تجربه و در طول تاريخ بيشترين جنگها و خون ريزي ها بين پيروان اين اديان براي مبارزه با يكديگر و يا اختلافات و سركوبهاي داخلي به وقوع پيوسته است . كتابهايي كه مدعي هستند از آسمان و از جانب خداي يگانه براي بشر نازل شده اند هيچكدام دانش يك شاگرد كلاس اول دبستان را نيز از جهان و حتي منظومه شمسي ما ندارند پس چگونه قوانين آنها متوانند ملاك زندگي بشر امروزي قرار گيرد . چگونه كتابهايي كه مدعي ميشوند جهان در شش روز خلق شده است حال آنكه اساسا اگر چند صد كيلومتر از زمين فاصله بگيريد ديگر چيزي به نام روز و شب وجود خارجي پيدا نميكند كه جهان در شش روز آن آنهم از نوع زميني خلق شده باشد در آن فضاي تاريك خورشيد تنها نقطه اي است روشن . خورشيدي كه طبق گفته كتاب آمده از جانب خالق جهان شبها در مردابي غروب ميكند . هيچكس جز خدا از جنسيت نوزاد در رحم خبر ندارد . قلب مركز ادراك و شعور است و ... اطلاعات ديگر اين كتابها نيز در مورد جهان در حد دانش همان دوران از زندگي بشر و در همان نواحي جغرافيايي ميباشد ، كتابهايي كه بهشتشان مطابق سليقه صحرانشينان خاورميانه باغي است با نهرها و و آب فراوان ، حال آنكه ساكنان جنگلهاي پر آب و درخت آفريقا را علاقه اي به آن بهشت نيست و يا كتابهايي كه اطلاعاتشان از تعداد و انواع موجودات روي زمين در حد همان تعداد اندكي است كه يك جفت نر و ماده آنها را در كشتي نوح جاي دادند . حال آنكه يك دانش آموز دبستان امروي ميداند كه فقط يك جفت از هر يك از پستانداران روي زمين را در همه كشتي هاي امروزي نيز نميتوان جاي داد و هزاران نمونه ديگر اين پرسش را مطرح ميكند كه چگونه ممكن است اينها از جانب خداي خالق جهان آمده باشد ؟!امروزه كودكان كلاس اول دبستان نيز ميدانند كه خورشيد در مرداب غروب نميكند و والدين آنها نيز قبل از تولدشان از جنسيت آنها آگاه بوده اند و احتمالا والدين آينده جنسيت و ساير خصوصيات فرزندشان را نيز خود تعيين خواهند كرد .
اما تغيير اعتقادات ديني مردم در آنها كه اهل كتاب و تحقيق نيز هستند بسيار دشوار است چه رسد به كساني كه از كتاب و تحقيق نيز به دورند .حتي گروه اهل كتاب و مطالعه و تحقيق نيز تمايل دارند چشمشان را به روي پرسشهايي كه اعتقادات مذهبي شان را به چالش ميكشد بسته نگاه دارند بويژه اگر در سنين بالاتر از ميانسالي قرار داشته باشند بنابراين فرايندي است كه از بيرون نميتوان به كسي تحميل كرد بلكه خود فرد بايد بخواهد و بتواند بدان دست يابد . اما حتي افراد به دور از امكان تحقيق و مطالعه نيز اگر تجربه آزمون حكومتي مذهبي را داشته باشند به راحتي خواهند پذيرفت كه جدايي دين و سياست قبل از هر چيز به نفع دين آنها خواهد بود . چرا كه در آن صورت اولا خطاهاي سياسي به حساب دين آنها منظور نخواهد شد و ثانيا سياست مداران نيز دست به رفتار و يا جنايات غير انساني نخواهند زد چرا كه قدرت خود را از مردم ميگيرند و در مقابل آنها مسئول خواهند بود حال آنكه در حكومت ديني حكومت قدرت خود را ناشي از خدا ميداند و در مقابل رفتار خود به مردم پاسخگو نميباشد . متاسفانه فرد دين دار و مومن هرچه ايمانش قوي تر باشد قدرت انجام جنايات بيشتري را نيز پيدا ميكند . يك مومن به راحتي مخالف و حتي افراد بي گناه را با انگيزه هاي ديني خود ميكشد – عمليات انتحاري - و از اين بابت نه تنها دچار كوچكترين ندامت و شرمندگي نميباشد كه آن را نقطه درخشاني در كارنامه ايمانش نيز ميداند كه براي آن شايسته رستگاري و پاداش هم ميباشد پيرو هر آييني كه باشيد بويژه اديان سامي يعني مذاهب يهود يت ، مسيحيت و اسلام ، سابقه اين گونه جنايات هولناك را در كارنامه مذهب خود به وفور خواهيد يافت . كاملا روشن است كه جدايي دين از سياست به هيچ عنوان به معني نفي دين نخواهد بود . آمريكا و هندوستان دو نمونه از جوامع دموكراسي جهان امروز ميباشند كه هر دو بسيار ديني و همچنين داراي درصد بالايي از پيروان به انواع خرافات ميباشند . اما اداره اين جوامع تحت قوانين ديني و يا افكار خرافي صورت نميگيرد . بلكه اين قوانين منبعث از نظر مردم آن جامعه ميباشد كه كشور را اداره ميكند قوانيني كه اجماع مردم ميتواند آنها را تغيير دهد و بر اجراي درست آنها نظارت داشته باشد . به نحوي كه كشوري چون آمريكا كه تا كمتر از يك قرن پيش سياه پوستان در آن برده به حساب مي آمدند و در كمتر از نيم قرن پيش در اتوبوس نميتوانستند بنشينند و گاه حتي زنده زنده در در آتش سوزانده ميشدند اينك داراي رئيس جمهوري از نژاد سياه ميباشد . و در هندوستان نيز پيروان ميليونها دين و آيين گاه بسيار عجيب و غريب در كمال برادري و احترام با هم زندگي ميكنند و هيچيك نيز متعرض آيين ديگري نميشود . فيلسوفي گفته است حكومت مردم بر مردم ( دموكراسي در مفهوم جديد ) شايد بدترين نوع حكومت باشد ، اما بهتر از آن را هنوز سراغ نداريم .
آري سي سال قبل ما دانسته و يا ندانسته حكومتي مبتني بر مذهب را در اين كشور پياده كرديم و اگرچه برخي از ما از همان روزهاي اول متوجه اشتباه خود شده و حداقل راه مان را عوض كرديم اما سيستمي كه بنا كرده بوديم روز به روز و با اتكا به انبوه مومناني كه دسترسي به هيچ منبع و كتاب و كتابخانه اي نيز نداشتند و يا اگر داشتند نيز وحشت از فشار قبر و روز جزا شهامت حتي انديشيدن را از آنها گرفته بود . قوي تر و قوي تر شد و اكنون به چنان قدرتي رسيده است كه ميبينيم . مومنان آن از پشت بام مساجد با خونسردي باور نكردني به سوي كفار تير اندازي ميكنند و در جنايت ندا حتي در صورت ظاهر نيز به جاي جستجوي قاتل در تلاش دستگيري و محاكمه شاهد قتل ميباشد .
چون نيك نظر كرد پر خويش در آن ديد گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست
به همين دليل من در مرگ ندا و نداها و حتي مرگ همه آنها كه به هر دليل و نا دليلي بر بالاي دار رقصيدند و يا به تير و سنگ ،جانشان گرفته شد خود و همه كساني كه به هر ميزان در ساخت و يا تكميل اين سيستم سهيم بودند را شريك ميدانم و همچنين به نظر و تجربه شخصي من هيچ يك از كساني كه هنوز در پس سي سال تجربه ، سنگ حكومت مذهب را به سينه ميزنند و در بهترين شرايط خواهان بازگشت به دوران زيباي ! انقلاب سي سال قبل هستند درك درستي از نياز اين اجتماع و مردم ندارند و طبعا صلاحيت و امكان رهبري و حتي ساماندهي هيچ نوع حركتي اصولي را در اين مملكت نخواهند داشت .و آنهايي كه بطور تصادفي و ناخواسته به صندلي رهبري اين جنبش پرتاب شدند ، نه تنها توان ، كه تمايل به پاسخ گويي به نيازهاي جامعه كنوني ايران را نيز ندارند . كه آنها نيز با شلاق زدن انسانها به حكم شرع مخالفتي ندارند و تنها تغييري كه ايجاد خواهند كرد - اگر بتوانند - در محدوده بالاتر نرفتن دست زننده شلاق از حد شرعي و عدم اجرا در ملا عام خواهد بود و بس .
همانطور كه بيان شد پالايش افكار سنتي حتي براي تحصيل كردگان و اهل كتاب و تحقيق هم سنگين و دشوار است بطوري كه بوضوح ميبينيم كه حتي برخي مفسران و تحليل گران سياسي منصف و واقع بيني كه تجربه و نيز مطالعه حركتهاي اجتماعي جهان ديدشان را به حوادث ايران بسيار روشن كرده است هنوز با زبان روزه تفسير ميگويند و با نام علي از حق سخن ميگويند گويي حتي اين گروه از افراد نيز هنوز شهامت مطالعه تاريخ اديان را ندارند . كتابهاي تورات ، انجيل و قرآن ، تاريخهاي طبري يعقوبي ابن اثير ، مغازي و .. را نخوانده اند و يا اگر هم خوانده اند چشمشان را بر برخي اوراق آن چون جنگ احد ، فتح مكه و واقعه بني قريظه بسته اند . اين افراد دوست ندارند بينديشند كه چرا قرآن نسخه علي ابن ابي طالب كه آيات آن بر حسب ترتيب بيان آيات جمع آوري شده بود نابود شد تا آيات آن به صورتي نا مرتب و پيش و پس گرد آوري شوند تا خوانند گان آينده متوجه نشود كه همه آيات مهر و عاطفه و زيبايي كه در مكه يعني قبل از به قدرت رسيدن اسلام براي جذب مردم بيان شد . در مدينه يعني پس از كسب قدرت نظامي ، به آيات قهر و جنگ و قتال تبديل شد . يعني دقيقا آنچه در ايران در زمان انقلاب رخ داد و هنوز نميخواهند باور كنند كه آنچه در اين سي سال توسط حكومت انجام شد نه تنها خلاف اسلام نبوده و نيست كه هنوز تا مرحله ناب آن فاصله زيادي وجود دارد . آنها كه ماجراي نبرد احد و يا فتح مكه ونحوه برخورد پيامبر با مخالفان خود را خوانده باشند چگونه ميتوانند اين حكومت را به انحراف از راه اسلام و سنت پيامبر محكوم كنند . و اينكه آنها در ذهن خود اسلامي ساخته اند مبتني بر افكار روز و احترام به مباني اعلاميه جهاني حقوق بشر ، مشكل عدم مطالعه و نا آگاهي خود آنهاست و اينكه هنوز سخنان فريبكارانه و مونتاژ كارانه افرادي چون دكترعلي شريعتي را در ذهن دنبال ميكنند .از همه عجيب تر آنكه اينگونه مفسران و تحليل گران هنوز در نيافته اند كه دين داران در طول تاريخ از قوطي دين خود هر آنچه را كه لازم داشته اند بيرون آورده و خواهند آورد . اگر بخواهند ببخشند فرامين بخشش و اگر بخواهند بكشند فرامين كشتن . در همين وقايع اخير ايران همان مفسريني كه به طرفداري از آقاي موسوي دم از علي ميزنند آيا نميدانند كه مطابق آنچه شيعيان باور دارند ( و نه مطابق تاريخ ) علي در مقابل غصب شدن حق خلافت خود سالهاي بسيار طولاني سكوت كرد . (همانطور كه گفتم اين ماجرا با تاريخ مطابقت ندارد و جهت اطلاع بيشتر ميتوانيد خلاصه تاريخ اديان را در همين سايت مطالعه فرماييد ). اينان در مقابل دعوت به سكوت هم دينان خود چه پاسخي خواهند داشت كه باز هم خلاف آن نيز از كتاب و سنت استنباط نشود .
بنابراين هر جنبشي در ايران كه شعار اساسي آن مبتني بر جدايي دين از حكومت نباشد در نهايت در رفع مشكلات كنوني جامعه ، كار چنداني از پيش نخواهد برد و چه بسا به محكم تر كردن پيچهاي اين حكومت ديني نيز كمك كند . به نظر من با وجود اهميت مسئله رهبري در هر جنبشي ، آنچه از اهميت كليدي بر خوردار خواهد بود تكيه و تحميل اصل اساسي جدايي دين از حكومت در پي تجربه اي سي ساله خواهد بود و بس . البته بسيارند كساني كه عقيده دارند خواهند توانست در آينده و مراحل بعدي تغيير مورد نظر و خواست خود را تحميل كنند . اميدوارم چنين شود اما تجربه عيني من در سي سال قبل خلاف اين را نشان ميدهد آن زمان نيز گروه بسياري پشت سنگر اسلام قرار گرفتند كه هيچ اعتقادي به آن نداشتند ، به اين اميد كه بعد از سقوط شاه راه مستقل خود را دنبال كنند . امكاني كه هيچگاه برايشان فراهم نيامد . در هر صورت اميدوارم نسل امروز با آنهمه دسترسي به منابع خبري و اطلاعاتي از جمله كتاب و اينترنت و ماهواره آگاهانه تر از آن عمل كند كه ما كرديم . كه البته شواهد قطعي وجود چنين آگاهي و بصيرتي در نه تنها نسل جوان كه در هم نسلان گذشته بوضوح در فضاي كنوني جامعه ايران مشاهده ميشود .
دوستي برايم عكسي از خودش در تظاهرات ميليوني ميدان آزادي فرستاده بود و در زير آن نوشته بود پس از سي سال براي اولين بار در تظاهراتي شركت كردم تا فقط بگويم كه سي سال قبل اشتباه كردم و پوزش ميخواهم .

Saturday, July 4, 2009

مي انديشم پس هستم