Friday, March 18, 2011

من کی هستم

من كي هستم ؟!
من يك كاسب هستم .  هر روز  صبح زود مغازه ام را باز ميكنم و تا كمي به نيمه شب مانده  پشت دخل و يا جلوي مغازه ام مي ايستم . عكس  پادشاه روز را به ديوار مغازه ام ميزنم و به ماموران  مالياتي سكه صلا رشو ميدهم . ماموران پليس و. شهرداري هم  سيگار و تخمه و شكلات مجاني از من ميگيرند . من در هيچ تظاهراتي شركت نميكنم  و فقط و فقط در لحظاتي كه  بزن  يزن ها به جلوي مغازه ام برسد   مدتي كركره ها را پايين ميكشم . هر رژيمي كه بر سر كار باشد براي من تفاوتي دارد . من نه از چيزي و جايي باخبر ميشوم  زيرا همه وقتم در مغازه ام ميگذرد و نه برايم اهميت دارد كه با خبر شوم . من فقط يك كاسب هستم .
من مامور  انتظامي هستم . رئيس و روئساي ما همه ماهواره دارند  اما ما نبايد ماهواره داشته باشيم .  بنابراين م از هيچ چيزي خبر ندارم  جز آنچه تلويزيون و روزنامه هاي خودمان ميگويند و يا در كلانتري ها و پادگانهايمان   به ما ابلاغ ميشود  . تحصيلات زيادي هم ندارم  و اهل كتاب و قلم هم نيستم كه اگر بودم اين شغل را انتخاب نميكردم . مردم  حتي  همسايه ها هم از ما ميترسند  و البته من از اين بابت احساس لذت و قدرت ميكنم و براي همين هم اين شغل را انتخاب كردم . بنابراين وقتي به خانه همسايه يا دوستي ميرويم  آنها ماهواره شان را خاموش ميكنند و  با ما در باره چيزي صحبت نميكنند . بنابراين دنيا از نظر ما همان است  كه به ما ابلاغ ميشود .  فقط گاهي در خيابان وقتي براي زدن  و كشتن اغتشاش گران ميرويم  حس ميكنيم  كه به ما خيلي هم راست نميگويند . اما به هر حال ما ماموريم و هر چه به ما بگويند انجام ميدهيم و همه رژيمها هم به ما احتياج دارند تا مخالفانشان را بزنيم و بكشيم . و تا حالا هم هيچگاه ديده نشده كه بعد از سرنگوني رژيمي  كسي به كارهاي گذشته ما رجوع كند  و تازه چون اسلحه هم دست ماست  در آخرين لحظات هم  مي ايند و به ما حمايت حمايت و برادر برادر و بخشش بخشش  ميگويند و بي خيال همه كتكهايي كه بهشان زديم و بلاهايي كه سرشان آورديم ميشوند .   بنابراين من مامورم  و كارم زدن و كشتن شماست  و  از اين كار  هم دست بردار نيستم  و وضعم هم بد نيست   . البته  دروغ چرا گاهي  به آن واكسي  و دستفروش خيابان  حسودي ام ميشود كه  شرافت  كارش  براي تامين زندگي از من بيشتر است  .
من كارمند  هستم . براي لقمه اي نان  مجبورم تن به هر خفت و ذلتي بدهم و صدايم هم در نيايد .  من مختصر اطلاعاتي دارم  و از دنيا هم بي خبر نيستم   اما  جرات  هيچ گونه  اقدامي بر عليه وضعيت موجود را ندارم  من  فقط يك  كارمندم  و منتظرم تا فقط براي زنده ماندن   حقوق آخر ماهم را از دست ندهم .
من ثروتمند هستم . در هر شرايطي  و در هر رژيمي  وضع من تغييري نميكند . من جز به ثروتم به چيزي نمي انديشم . و معمولا حوادث تنها  ثروت مرا بيشتر ميكنند . همه به من نيازمندند و در واقع اين من هستم كه همه را به خدمت  منافع خودم  در مي آورم . هيچگاه و هيچ عامل اجتماعي  نتوانسته و نخواهد توانست  به من ضرري وارد كند و در بدترين شرايط  من هميشه در بهترين شرايط زندگي ميكنم .معمولا  وقتي ثروتم  بيش از حد معمول بشود  كمي از آن را جلوي دوربين تلويزيون  و چشم مردمي كه اين ثروت را از وجود همانها بدست آورده ام  صرف امور خيريه ميكنم  و بنابراين  نامم هم هميشه به نيكي برده ميشود
من يك  مردم معمولي هستم .  من عاشق خرافاتم و مومن به مذهب ، دنبال زيارت اهل قبورم  و بيننده  سريالهاي ايراني  و يا كانال فارسي وان .بعضي وقتها هم نه خرافاتي ام و نه مذهبي و نه اهل فيلمهاي و سريالهاي ايراني  . تازه  توي اتوبوس و نانوايي از دولت انتقاد هم ميكنم .  گاهي  تظاهرات را از تلويزين تماشا ميكنم  و گاهي هم از همان پاي تلويزيون  يا شومينه توي خونه  تشويقشون هم ميكنم اگر در خيابون جلوي خونه ما هم رد بشن  از توي بالكن  تماشاشون هم ميكنم  بعضي وقتها هم اگر خطري نداشته باشه  انگشتامو به شكل وي  نشونشون ميدم  . خيلي وقتها هم دلم ميخواد بتونند كاري از پيش ببرن  تا من مجبور نباشم اينقدر با دلهره پاي ماهواره و شومينه ام   بشينم   اما  من هيچوت در ساست دخالت نميكنم  ولي خيلي خيلي دلم ميخواهد كه يك روز آزادي را بياورند در خونه و بدون خطر و ترس  بدهند  به من   .
من از مهره هاي رژيم هستم  .  من ناچار هستم  با تمام توان از رژيم دفاع كنم چون  حيات خودم هم به حيات آن وابسطه است . بنابراين از هر كاري براي حفظ آن  كوتاهي نميكنم .  ميدانم كه  عمر رژيمها طولاني نيست و بالخره ظلم و ستم زياد يك روز انها را سرنگون ميكند . اما معمولا كله گنده هاي ما كه آنقدر ثروت دارند كه بعد از سقوط  رژيم هم براي خودشان كس و كاري ميشوند . مگر خيلي از كله گنده هاي رژيم قبل الان در ناز و نعمت نيستند .  البته بعضي ها هم بد شانسي مي آورند كه نابود ميشوند  كه  از كجا معلوم  شايد  ما چنين نشديم .  بقيه مون  هم وقتي رژيم عوض شد  اول مدتي  قايم ميشيم   و بعد  رنگ عوض ميكنيم و دوباره با قيافه جديد  مياييم تو ميدون اونهم كاسه داغ تر از آش و انقلابي دو آتشه .  تا دنيا  بوده  وضع همين بوده . به هر حال  فعلا كه تا اين رژيم هست  ما هم بر خر مراد سواريم  .
من برخي از  دانشجويان و مردم آگاه  هستم .سالها با بدبختي درس خواندم و با هزار سختي  در كنكور قبول شدم . من هماني هستم كه روزي  زندگي تو را نجات دادم و يا شايد در آينده چنين كنم . خانه تو را  ساختم و يا ميسازم . اختراع كرده و يا ميكنم و يا ممكن است روزي  داروي سرطان را كشف كنم . كتابم را خواندي و چيزي آموختي ، شعريا آهنگ و فيلمم  را خواندي  و ديدي و لذت بردي  يا فرزندت  را تعليم دادم ... اما چيزي را كه تا كنون با اينهمه سختي بدست آورده ام را  بر كف دستم گذاشته ام و به خيابان آمده ام .به خاطر زندگي انساني  تو كاسب ، تو نيروي انتظامي  ، تو كارمند و حتي توي ثروتمند  كه اگر انسان شوي  خودت ثروتت را به كساني كه به آنها تعلق دارد باز خواهي گرداند .  اماافسوس كه من در خيابان تنها هستم  و همه چيزم را  به سادگي  از من ميگيرند و  شما كاسب عزيز ، كارمند گرامي ، ثروتمند محترم و نيروي ضد امنيتي  و نگاهبان رژيم ( و  نه مردم  )، حتي  آگاه هم نميشوي  كه من درد مشتركمان را فرياد ميكردم .

Friday, March 4, 2011

جهان عوض شده است اما برخی نمیدانند

 

امروز با دوستي صحبت كوتاهي دست داد . او  كه فرد اهل مطالعه  اي نيز هست و تقريبا هميشه اخبار را نيز دنبال ميكند گفت   به اين نتيجه رسيده كه  در واقع و در پشت پرده  رفتار مردم  سازمان مجاهدين قرار دارد !!  گفتم  چگونه به اين نتيجه رسيده اي  ؟  گفت  چون  فقط يك سازمان قوي  ميتواند چنين مردم را متمركز و هدايت كند .  از صحبتش بسيار تعجب كردم و گفتم  متاسفانه اين صحبت را كساني ميكنند و مايل هستند كه تبليغ كنند كه   از زمان خود عقب افتاده اند  و  نميدانند كه  تحولات جهان در سي  سال گذشته  نياز به چنين سازمانهاي به قول ايشان قوي را  به دور انداخته است .  سپس  تلفن همراهم را بيرون آورم و به او گفتم   آيا ميداني كه آنچه كه اكنون  اين دستگاه كوچك كه در جيب همه پيدا ميشود  انجام مي دهد  را در سي سال قبل  فقط سازمان  هاي عريض و طويلي چون  تلويزون و مخابرات و استوديوهاي سينمايي  ميتوانستند انجام دهند  .  حال آنكه اكنون تو  كه هيچ اطلاعي از هيچ يك از اين امور هم نداري  به راحتي ميتواني  عكس يا فيلمي  را از واقعه اي گرفته و به آن سوي جهان مخابره كني  و لحظه اي بعد آن عكس توسط ميليون ها و يا ميليارد ها نفر ديده شود  .  حال اگر  كسي بيايد و بگويد  كه اين كار فقط از عهده سازمانهاي   بزرگي بر مي آيد  فقط ميتوان نتيجه گرفت كه او حداقل سي سال از زمان خود عقب است .   به همين دليل نيز كساني كه ميخواهند شعار ها و حركات و رفتار مردم را به اين سازمان و آن سازمان  نسبت دهند  ( آنهم سازماني   چون مجاهدين كه هدفش برقراري  نوعي  ديگر ازحكومت  فاشيستي  مذهبي  ميباشد . كه بمراتب نيز خطرناكتر ميباشد .  سازماني كه  در واقعه جنگ با عراق محبوبيت خود را هم  كاملا از دست داد  .)  به يقين  نميدانند كه  شايد  همان  جوان يا  نوجواني كه اكنون در كوچه دارد با دوستانش  فوتبال بازي ميكند  شعار و ايده اي را از طريق   اينترنت منتشر كرده باشد  كه ميليونها نفر آن را اكنون دنبال ميكنند  .  

 براستي كه دنيا عوض شده است   اما بسياري  هنوز  اين را نميدانند .  و به اميد روزي كه ديگر قرار نباشد براي تغيير قدرت سياسي  انقلاب شود و هزاران  نفر جانشان را از دست بدهند و همه آنچه كه ساخته شده است  مجددا ويران و  همه چيز باز از نو آغاز شود . روزي كه حاكمان پس از مدتي كوتاه  با احترام  و تشريفات لازم  قدرت را ترك كنند  و پس از آن نيز  همچنان مورد احترام  مردم و جامعشان بمانند   .  اما ظاهرا اين آرزويي است كه حالا حالا ها  با ما ايراني ها فاصله دارد .

شعار وحدت شكن الله اكبر

شعار وحدت شكن الله اكبر

تعجب ميكنم از كساني كه  پس از سي و چند سال تجربه جمهوري اسلامي  اينك كه دم از  دموكراسي و  حقوق بشر و جدايي دين از حكومت  و مشروع بودن  خواست  ها و ديدگاههاي  متنوع مردم   ميزنند  . چگونه از مردم ميخواهند كه به عنوان اعتراض  بانگ الله و اكبر  را سر دهند .  آيا تصور ميكنند يك  مسيحي يا زرتشتي  هم ميهن ما هم اين شعار را فرياد خواهد زد آنهم پس از تجربه تلخ سي سال گذشته .  آيا اينان نميدانند كه حتي بسياري از مسلمانان نيز ديگر از اين شعار دوري ميكنند  .

آيا وقت آن نيست كه اين شعار كه  بار ايدئو لوژيكي تلخ و تجربه شده اي در طول بيش از هزار و چند صد سال سال دارد  را كنار بگذاريم  و شعار ديگري را جايگزين آن كنيم ؟

 

Tuesday, February 22, 2011

چرا عرب ها توانستند و ميتوانند و ما نميتونيم ؟

چرا عرب ها  توانستند و ميتوانند و ما نميتونيم ؟

اين پرسشي است كه اين روزها در ذهن بسياري از ما ايراني ها جاي گرفته است .  پرسشي كه پاسخش را تقريبا همه ما در اعماق دل خود  بخوبي ميدانيم  اما از بيانش شرم داريم . 

 پاسخ اين پرسش بسيار  ساده است .    به دلايل بسيار زيادي در طول تاريخ  ما ايراني ها دچار تغييري  زشت در ژنتيك و ژنهايمان شده ايم ( البته نه همه ما  اما  آنچه مهم است خصوصيت غالب   اكثريت افراد يك اجتماع است  و نه برخي از آنها ) . در اثر اين تغيير   براي ما ( اغلب ما )  تنها يك چيز در دستور كار ما  قرار دارد و آن زنده ماندن  در هر شرايطي .  و به همين روي  ما بلافاصله در شرايط دشوار زندگي انساني و آدميزادي  به زندگي  ميموني روي مي آوريم . وقتي عرصه در آنجا نيز بر ما تنگ شد  به خزنده و يا حشره اي بودن  نيز تن در ميدهيم    . با سخت شدن شرايط حتي به يك كرم و يا يك سوسك بودن نيز قانع هستيم   تا فقط و فقط  بمانيم ( سوسك  از قويترين موجودات زنده در عرصه حيات است و حتي اگر سرش را هم قطع كنيد تا ده روز زنده ميماند از همين روي  صدها ميليون سال   است كه زندگي ميكند  )

آري   ما تنها بودن را ميخواهيم  و اين است كه سرنوشتمان در طول تاريخ چنين رقم خورده است .  در مقابل همه كساني كه به ما حمله كردند  سر تعظيم فرود آورديم ، كرنش و خوش رقصي كرديم  و چون اسفنج به هر شكلي در آمديم .   اما  عرب ها يعني همانها كه ما آنها را سوسمار خور و وحشي ميخوانديم ( بنظرم  بايد مجددا تاريخ گذشته خوذ را مطالعه كنيم   به احتمال بسيار در  1400  سال قبل هم خصوصيات ما ايراني ها در تسليم شدنمان به اعراب نقش بسزايي داشته است ! ) ظاهرا  چنين  نيستند . فقط و فقط  همين .

احتمالا شما كه اين مطلب را ميخوانيد  براي تظاهرات زيادي  به خيابان ها رفته ايد   .  وقتي از خانه بيرون مي آييد . در ساختمان محل سكونت شما و در كوچه و خيابان محلتان  هيچ چيزي غير عادي نيست .  همه همسايه ها مشغول امور عادي زندگي خود هستند با وجوديكه اغلب آنها با وجود ماهواره در جريان اخبار هستند  هيچيك را همراه نميبينيد . . (ضمن احترام بي اندازه  براي  آنها كه هيچ جمله اي  قادر به توصيف عظمت حضورشان ا نيست  اما افسوس كه با چند گل آنهم در سرزميني خشك و كويري  بهار نخواهد شد )    مغازه ها همگي باز و مشغول كسب و كارند . و خلاصه تا نزديكي محل تجمعي كه تعيين شده است  آثاري از اينكه قرار است امروز مردم تكاني بخورند وجود ندارد .  يعني حدود هفتاد درصد جامعه ما  هيچ كاري به جز ميل به ماندن  در هر شرايطي نداريم  . در نانوايي و اتوبوس بسيار شجاعانه غر ميزنيم  و فحش ميدهيم  اما فقط همين   .  تر جيح ميدهيم قهوه تلخ تماشا كنيم و به بدبختي هايمان بخنديم .و دلمان را خوش كنيم  كه مقصود از فلاني  فلانكس است و منظور از فلان چيز فلان موضوع .  و به اين كار هم عادت كرده ايم  . ما  ترجيح ميدهيم   عده اي از جان خود بگذرند  آنهم به شرط آنكه خطري را متوجه آسايش ما  نكنند  و سپس ما  بيفتيم   جلو و از نعمات  اين از جان گذشتگيها بهره مند شويم  و حتي چون هميشه تاريخ  آن را براي خود و منافع خود  مصاده كنيم  و دوباره روز از نو  و روزي از نو  .  و در اين شرايط آن افراد  از جان گذشته هم چاره اي نخواهند داشت جز آنكه به چند علامت  وي نشان دادن و چند تا بوق زدن و در شرايط مناسب شعاري دادن و در رفتن   دل خوش كنند   و اميدوار باشند كه  شايد  روزي تحولي در اين مردم روي دهد  و دست از فرهنگ و تمدن چند هزار ساله شان برداشته و كمي هم مانند عرب هاي سوسمار خور وحشي  زندگي كنند .   راستش نميدانم چرا ديگر احساس خوبي از ايراني بودنم  ندارم سرزميني كه ميتواني  يك سوم مردمش را به مزودي بگيري  تا سر يك سوم ديگر را ببرند و  آن يك سوم ديگر هم بايستند و  تماشا كنند  و يا نوبت خود را به انتظار بكشند  . انتظار يك منجي با قدرت مافوق بشر و   از آسمان  كه بيايد و هلوي  آزادي و عدالت و  حقوق بشر را در گلوي ما بگذارد  تا اگر مايل بوديم  ميل كنيم .  و يا  جلادانمان  خود خسته شوند  و  سيل خون  بدنهاي دست بسته مان  بر شمشير ها پيروز شود  . و البته  تا آن زمان نيز ، انتظار پاداش و ثواب  داشتن به خاطر در اين انتظار واهي  ماندن و مردن .  آري  ديگر احساس خوبي از ايراني بودنم  ندارم  شما چطور ؟

 

Monday, February 21, 2011

خطای بزرگ

كم كم به اين نتيجه رسيده ام كه اين تظاهرات خياباني حتي اگر به دليل تعداد بيش از حد انبوه نيروهاي امنيتي به شعار دادن و يا آنچه مورد نظر است منتهي نشوند باز هم بسيار مفيد

بوده اند . زيرا نيروهاي امنيتي ، يعني همانها كه ما را خائن و مزدور بيگانه و اغتشاش گر و يا كافر و ضد دين ميدانند . همانها كه هيچ راهي براي آگاهي بر آنچه در جهان بيرون از ذهن و دنياي آنها ميگذرد پيش رويشان نيست . زيرا در خانه و محيط كار كه جز با صدا و سيماي جمهوري اسلامي سر و كار ندارند و وقتي به خانه دوست و همسايه هم ميروند آن دوست يا همسايه هم فورا از ترس كانال خود را عوض ميكند ويا ماهو.اره اش را خاموش ميكند . و در شرايطي كه هيچكس با آنها سخني از واقعيات اجتماعش نميگويد . آنها هم از ما همان چهره اي را در ذهن دارند كه براي آنها ترسيم كرده اند . اما در اين تظاهرات خياباني به تصور برخي نا كارامد ، آنها درس هاي بسياري را مي آموزند كه هيچ نيرويي جز همين تظاهرات نميتوانست به آنها بياموزد . آنها مي آموزند كه تعداد ما برخلاف آنچه به آنها گفته ميشود بقدري انبوه است كه بايد دهها هزار نيروي انتظامي تا دندان مسلح در طول تنها يك خيابان كوچك براي مهار آنها بكار گرفته شوند . ) سه هزار نيروي ويژه اونيفرم پوش تنها در فاصله چهار راه وليعصر تا ميدان انقلاب با بيش از اين تعداد لباس شخصي و بدون محاسبه موتور سوارها )

او مي آموزد كه برخلاف آنچه به آنها گفته اند ما وحشي نيستيم و قصد آتش زدن و ايجاد خرابي نداريم و اگر آنها به ما حمله نكنند حتي صدايمان هم در نمي آيد و تنها راه ميرويم . حتي قصد انتقام از آنها را هم در فرداي پيروزي نخواهيم داشت . آنها هر بار پس از تظاهرات ما با مشاهده اخبار تلويزيوني كه بدان عادت دارند اعتمادشان را به آن نيز از دست داده و به سوي كسب خبر از ساير رسانه ها متمايل ميشوند . آنها در خيابان حتي بسياري از ما را شناخته اند همسايه هايشان ، همكلاسي هاي سابقشان ، پدر يا مادر همكلاسي فرزندانشان ، معلم هاي آنها را ، پزشكي كه براي درمان نزد او ميروند ، پير مرد و پير زن مهربان سرايدار خانه و يا ديگر شهروندان مهربان ديگر را كه با همان چهره هاي آرام و مودب و تميز فقط و فقط در خيابان راه ميروند آنهم براي طبيعي ترين حق از دست رفته همه ما و حتي خود او آزادي انديشه و بيان و حقوق طبيعي بشر همانها كه بيش از سي سال قبل به خاطرشان انقلاب شد اما هرگز بدست نيامدند . آري در اين تظاهرات هرچه نيروهاي امنيتي بيشتري به خيابان بياييند تعداد بيشتري از آنها از حقايق جامعه آگاه خواهند شد . اين بار كه از كنار نيروهاي انتظامي عبور ميكنيد به چهره ها و نگاههايشان نگاه كنيد آنها حقيقت را دريافته اند و اين بزرگترين خطايي است كه رژيم ها ي استبداد در آخرين مراحل زندگي خود بدان دست ميزنند . خطايي كه باعث خواهد شد بسياري از انگشتان در آخرين روز حيات اين رژيم ها ديگر ماشه اي را فشار ندهد و سپس تمام .

fekroandishe.blogspot.com

Wednesday, April 21, 2010

افزايش جمعيت اقدامي هوشمندانه است

فكر ميكنم يكي از هوشمندانه ترين اقدامات آقاي احمدي نژاد در حفظ نظام جمهوري اسلامي  همين وعده دادن يك ميليون تومان براي هر نوزاد جديد و افزايش جمعيت تا دو برابر امروز است .

دليل آن هم بسيار ساده است .  نظام متوجه شده است كه ديگر حداقل  در ميان اقشار  تحصيلكرده و آگاه و در ارتباط با دنياي جديد توسط اينترنت و ماهواره   ديگري  طرفداري ندارد  و جز با زور اسلحه نميتواند بر آنها حكومت كند .  خوب حالا ميخواهد جمعيت را زياد كند و به هر كس هم كه به حرف او گوش كند و بچه اي بياورد يك ميليون تومان بدهد .  خوب چه كساني اين كار را ميكنند ؟!   معلوم است  همان قشري  كه بايد تعداد شان زياد شود تا  تعادل به نفع رژيم همچنان برقرار بماند  .    زياد هم روي اينكه فشار جمعيت و ضعف مديريت و اقتصاد  كار را بر ضد خود رژيم تغيير ميدهد حساب نكنيد .   با افزايش تعداد جاهلان هيچگاه  رژيم بهتري سر كار نخواهد آمد .